به قلم مدیر مسئول

دیپلماسی فرهنگی

تبادلات فرهنگی می‌تواند برای مردم یک کشور هم جذاب و هم منفور جلوه کند.

مهاباد/بالویز/دیپلماسی فرهنگی نوعی دیپلماسی عمومی و قدرت نرم شامل تبادل اندیشه ها و جنبه های فرهنگی است.

به گزارش سرویس تحلیل،پایگاه خبری بالویز این نوع دیپلماسی شامل «تبادل اندیشه‌ها، اطلاعات، هنر، زبان و سایر جنبه‌های فرهنگی میان کشورها و مردمان آن‌ها به منظور تقویت درک متقابل» است.

هدف دیپلماسی فرهنگی این است که درک درستی از آرمان‌ها و رسم و رسوم مردم یک کشور خارجی به دست بیاید تا بر مبنای آن اهداف اقتصادی و سیاسی در سطح گسترده‌ای به ثمر برسند.

در اصل «دیپلماسی فرهنگی باطن یک ملت را آشکار می‌کند» که باعث افزایش میزان نفوذ پذیری است.

اگرچه معمولا دیپلماسی فرهنگی جدی گرفته نمی‌شود اما می‌تواند نقش مهمی در دستیابی به سطوح بالای امنیت ملی داشته‌باشد.

فرهنگ مجموعه‌ای از ارزش‌ها و اعمالی است، که به یک جامعه معنا می‌بخشد.

مفهوم فرهنگ دربرگیرنده فرهنگ فاخر (ادبیات، هنر و تحصیلاتی که مورد پسند نخبگان است) و فرهنگ عامه (موضوعات مورد پسند اکثریت جامعه) است.

شناخت فرهنگ یک ملت، همان چیزی است که دولت‌ها در هنگام ورود به دیپلماسی فرهنگی برای جذب مخاطبان خارجی خود نیاز دارند.

این رویکرد، نوعی قدرت نرم است که در واقع «توانایی به ثمر رساندن اهداف از طریق ایجاد جاذبه به جای ایجاد اجبار یا پرداخت هزینه» می‌باشد.

این جاذبه «بر مبنای کِشِش‌های فرهنگی، آرمان‌های سیاسی و رسم و رسوم یک کشور» پدید می‌آید.

دیپلماسی فرهنگی، توانایی جذب مخاطبان خارجی از طریق ارزش‌های فرهنگی است. در واقع دیپلماسی فرهنگی از زیرشاخه‌های دیپلماسی عمومی به حساب می‌رود.

دیپلماسی عمومی حوزه بزرگتری را دربرمی‌گیرد. دیپلماسی عمومی یک جامعه و متعلقات آن (که فرهنگ یکی از این متعلقات است) را برای تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی دیگر کشورها به جهان معرفی کرده و همزمان به «تقویت و تبلیغ آن جامعه و فرهنگ آن در مقیاس وسیعی در جهان» می‌پردازد.

می‌توان گفت که «دیپلماسی عمومی تنها زمانی کاملاً مؤثر است که از قبل شرایط پذیرش اطلاعات ارایه شده در کشورهای مقصد فراهم شده‌باشد. لذا با شناخت فرهنگ دیگر کشورها، راه‌های تأثیرگذاری بر آن‌ها آشکار می‌شود.

دیپلماسی فرهنگی را «عنصر حیاتی دیپلماسی عمومی» نامیده‌اند، زیرا فعالیت‌های فرهنگی طرز فکر ملت‌ها را به بهترین شکل نشان می‌دهد. از این منظر، دیپلماسی فرهنگی و دیپلماسی عمومی به شدت به‌هم وابسته هستند.

می‌توان گفت که دیپلماسی فرهنگی تنها زمانی نمایان می‌شود که دیپلمات‌های رسمی یک کشور، تلاش کنند این جریان طبیعی را برای پیشبرد منافع ملی خودشان تغییر داده و هدایت کنند.

لذا همان‌طور که اشاره شد، دیپلماسی فرهنگی فعالیتی است که دولت‌ها درگیر آن هستند. بخش خصوصی در این روند نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند زیرا دولت‌ها در فرهنگ‌سازی و رشد طبیعی آن نقشی ندارند.

دولت‌ها تنها می‌توانند مولفه‌های فرهنگی را برای ایجاد جاذبه به جهانیان معرفی کرده و از تأثیرات آن برای پیشبُرد سیاست‌ها و منافع ملی خود بهره ببرند.

از طریق دیپلماسی فرهنگی و با بهره‌گیری از منابع فرهنگی و دستاوردهای آن، دولت‌ها خود را در عرصه جهانی معرفی کرده و این گونه سعی در مدیریت محیط بین‌المللی دارند.

یکی از جنبه‌های مهم دیپلماسی فرهنگی این است که یک تبادل دو طرفه را بنیان می‌گذارد.هدف از این تبادل دو طرفه، تقویت درک متقابل و در نتیجه آن تحت تأثیر قرار دادن و نفوذ در کشور مقصد است.

در عین حال دیپلماسی فرهنگی از مقامات و مولفه‌های فرهنگی اعتبار پیدا کرده و صورتی موجه به خود می‌گیرد نه از طریق نهادهای دولتی. 

در نهایت، هدف دیپلماسی فرهنگی نفوذ کردن در مخاطبان خارجی و تحت تأثیر قرار دادن آنان است. دیپلماسی فرهنگی با تأثیرگذاری و نفوذ در کشورهای دیگر از طریق تبادلات فرهنگی درازمدت، بستری را برای جلب حمایت دوستانه خارجیان در مورد سیاست‌های مدنظر فراهم می‌کند.

دیپلماسی فرهنگی با مهار عناصر فرهنگی، کشورهای دیگر را به پذیرش موارد ذیل ترغیب می‌کند:

نگرش مثبت نسبت به مردم، فرهنگ و سیاست‌های کشور مبدأ

وادار کردن کشور مقصد به همکاری بیشتر با کشور مبدأ

آسان کردن تغییر در خط‌ مشی‌ها یا محیط سیاسی کشور مقصد

پیشگیری، مدیریت و کاهش تعارضات با کشور مقصد

از طرفی دیپلماسی فرهنگی می‌تواند به یک کشور کمک کند تا به درک بهتری از کشور خارجی‌ای که با آن درگیر است برسد که این می‌تواند تفاهم دوجانبه را تقویت کند.

دیپلماسی فرهنگی می‌تواند روشی برای برقراری روابط بین‌الملل باشد که در آن هیچ‌یک از معضلاتی که در دیپلماسی سنتی معمولاً انتظار می‌رود، پیش نیاید.

برنامه‌های تبادل فرهنگی به‌عنوان واسطه‌ای برای ایجاد نگرشی مطلوب نسبت به یک کشور خارجی عمل می‌کنند.

هدف از این برنامه‌ها، جلب موافقت و تأیید دیگر کشورها نسبت به اقدامات فرهنگی و پذیرفته شدن هنجارهای اجتماعی یک فرهنگ توسط فرهنگ‌های دیگر است.

به‌طور کلی در دیپلماسی فرهنگی به طرح‌های بلندمدت فرهنگی بیشتر توجه شده و موضوعات سیاستی خاص مدنظر نیستند.

هدف دیپلماسی فرهنگی، ایجاد نفوذ در درازمدت است تا زمانی که به آن نیاز شد با درگیر کردن مستقیم افراد بتوان از آن بهره بُرد. این نفوذ، پیامدهایی از تأثیر بر امنیت ملی تا افزایش فرصت‌های تجاری و فعالیت‌های گردشگری را دربردارد.

دیپلماسی فرهنگی به دولت‌ها اجازه می‌دهد تا بستری خنثی «بر پایه اعتماد» و درک متقابل ایجاد کنند تا ملت‌های مختلف بتوانند با همدیگر پیوند برقرار کنند.

یکی دیگر از ویژگی‌های منحصر به فرد و مهم دیپلماسی فرهنگی، توانایی آن در دستیابی به جوانان، غیر نخبگان و سایر مخاطبانی است که به شکل عادی در دسترس سفارت نیستند.

به‌طور خلاصه، دیپلماسی فرهنگی بذر آرمان‌ها، ایده‌ها، استدلال‌های سیاسی، ادراکات معنوی و دیدگاهی کلی از جهان را در دل ملت‌های دیگر می‌کارد که ممکن است شکوفا شود یا نشود.

به‌طور مثال، ایدئولوژی‌ها و افکاری که توسط دیپلماسی فرهنگی در مورد ارزش‌های مورد پسند مردم غرب تبلیغ و منتشر می‌شوند، به کسانی که به دنبال زندگی بهتر هستند، این امکان را می‌دهد تا به جهان غرب روی بیاورند، جایی که شادی و آزادی به عنوان اهداف مطلوب و دست یافتنی به تصویر کشیده می‌شود.

دیپلماسی فرهنگی در درجه اول نشان دهنده قدرت ملی است، زیرا همه جنبه‌های فرهنگی یک کشور، از جمله ثروت، پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی، برتری در همه زمینه‌ها از ورزش و صنعت گرفته تا قدرت نظامی و در کل اُبُهَت یک ملت را به مخاطبان خارجی نشان می‌دهد.

قطعاً احساس اُبُهَت داشتن، یک ملت را در تضمین امنیت تواناتر می‌کند. علاوه بر این‌ها، دیپلماسی فرهنگی مباحث سیاسی و ایدئولوژیک را نیز دربرگرفته و با دفاع از آرمان‌های یک ملت و متقاعدسازی دیگر ملت‌ها نسبت به آن، می‌تواند به عنوان ابزاری برای جنگ سیاسی مورد استفاده قرار گیرد و برای رسیدن به اهداف چالش‌برانگیز بدون وقوع جنگ مفید باشد.

ترویج اندیشه‌ها و احساسات با استفاده از روش‌های مبتنی بر دیپلماسی فرهنگی، می‌تواند در نهایت بر توانایی یک ملت برای دستیابی به اهداف امنیت ملی خود تأثیرگذار باشد.

دیپلماسی فرهنگی، انقلابی اطلاعاتی در جهان به راه انداخته که به‌طور فزاینده‌ای ملت‌ها را از ارزش‌ها و انگیزه‌های یکدیگر باخبر می‌سازد.

این گردش اطلاعات می‌تواند بستری برای موفقیت یا عدم موفقیت سیاست‌هایی باشد که در جهت تأمین اهداف امنیت ملی توسط دولت‌ها به کار گرفته می‌شود.

دولت‌ها برای پیروزی در نبردهای اطلاعاتی و خبری به منظور تعریف یک وجهه قابل قبول از اقدامات خود در چشم مردم جهان، به شدت با هم در رقابت و کشمکش هستند تا بتوانند تحولات مهم بین‌المللی را به نفع خود دستکاری کنند.

اگر اقدامات یک دولت در خارج از کشور آن گونه که مدنظر بوده، نمایش داده نشده و تفسیر نشود، می‌توان گفت آن اقدامات بیهوده بوده‌اند.

دیپلماسی فرهنگی می‌تواند محیطی ایجاد کند که در آن یک کشور با وجههٔ خوبی شناخته شود، که این به نوبه خود اقدامات آن کشور را نیز سازنده و مفید نشان می‌دهد.

اغلب افراد مشارکت کننده در دیپلماسی فرهنگی، دیدگاه بهتری نسبت به نگرش‌های فکری و فرهنگی اقوام خارجی دارند تا کارمندان رسمی سفارت.

این امر می‌تواند به درک بهتر نیات و توانایی‌های اقوام خارجی منجر شود. شناخت هر چه بیشتر یک ملت خارجی از طریق دیپلماسی فرهنگی، می‌تواند سوء تفاهمات ناشی از تبلیغات خصمانه مخالفان را برطرف سازد و چالش‌های مغرضانه ناشی از سوء استفاده از اطلاعات فرهنگی در دسترس آن ملت را خنثی کند.

به‌طور کلی، دیپلماسی فرهنگی پتانسیل نشان دادن قدرت ملی، ایجاد محیطی مساعد برای حمایت و کمک به جمع‌آوری و تفسیر اطلاعات را دارد.

دیپلماسی فرهنگی به نوبه خود به بالا رفتن آگاهی ملت‌ها، افزایش اعتبار کشورها در عرصه بین‌الملل و جلب حمایت دیگر ملت‌ها در جهت پیاده‌سازی سیاست‌های خارجی یک کشور کمک می‌کند.

همه این عوامل در بالا بردن امنیت یک کشور دخیل هستند، لذا دیپلماسی فرهنگی در مبحث امنیت ملی نقش بسزایی دارد.

دیپلماسی فرهنگی همواره می‌تواند از تمام جوانب فرهنگ یک ملت بهره‌برداری نموده و بستر تبادل را برپا کند. از جمله:

هنرهایی از جمله فیلم،موسیقی، نقاشی، مجسمه‌سازی و غیره

نمایشگاه‌هایی که پتانسیل نمایش موضوعات متعدد فرهنگی را دارا باشند.

بسترهای آموزشی مانند دانشگاه‌ها و برنامه‌های آموزش زبان در خارج از کشور.

مبادلات علمی، هنری، آموزشی و غیره.

ادبیات – ایجاد کتابخانه در خارج از کشور و ترجمه آثار محبوب و ملی.

پخش اخبار و انتشار برنامه‌های فرهنگی.

اعطای هدایا به ملت‌های دیگر که نشان دهنده ارادت و احترام است.

دیپلماسی مذهبی، از جمله گفتگوی بین ادیان.

ترویج و تبیین اندیشه‌ها و خط‌مشی‌های اجتماعی.

همه این ابزارها به دنبال رساندن درک درستی از فرهنگ یک ملت به مخاطبان خارجی هستند. این ابزارها زمانی بهترین تأثیر را دارند که متناسب با فهم مخاطب خارجی مدنظر بهینه شوند که این خود مستلزم رسیدن به درک درستی از آن مخاطب است.

این ابزارها را می‌توان از طریق سازمان‌های غیردولتی، گروه‌های اعتقادی و احزاب سیاسی در خارج از کشور مورد استفاده قرار داد تا به ارتباط ملت‌ها با هم و افزایش درک متقابل آنها کمک کرد.

این ابزارها عموماً توسط دولت‌ها ایجاد نمی‌شوند، بلکه در بستر فرهنگ شکل می‌گیرند و سپس دولت‌ها پیاده‌سازی و اجرای آن‌ها را در خارج از کشور برای مخاطبان خارجی تسهیل می‌کنند تا بتوانند از طریق آنها تأثیر مدنظر را القا کنند.

هنر

در این مورد، دولت‌ها با مدنظر قرار دادن جریان فکری ناشی از آثار هنری مانند نقاشی‌ها، عکس‌ها و غیره، به ترویج ایدئولوژی خود به صورت ضمنی می‌پردازند. در این روش با استفاده از قدرت نرم دیپلماسی فرهنگی، دولت‌ها با حمایت از یک سری آثار بهم مرتبط هنری (به ویژه عکس و نقاشی) سعی در القای مورد خاصی در افکار عمومی دارند.

نمایشگاه‌ها

نمایشگاه‌ها اغلب در طول جنگ سرد برای نشان دادن برتری فرهنگی و به رخ کشیدن پیشرفت‌ها توسط ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

این نوع نمایشگاه‌ها که توسط دولت‌ها حمایت می‌شوند، به صورتی غیر تهدیدآمیز و حتی دوستانه به ارایه اغراق‌آمیز فرهنگ و سبک زندگی یک ملت می‌پردازند تا به‌طور ضمنی وجههٔ فرهنگی و سیاسی ملت‌های دیگر را تضعیف و اقدامات آنان را در عرصه بین‌الملل بی‌اثر نمایند.

تبادل شهروندان

مبادله شهروندان (اغلب به شکل بورسیه دانشجو، پژوهشگر و استادان دانشگاه) دو فایده عمده دارد: نوعی نیت سیاسی در پس این مبادله‌ها نهفته‌است و نتیجه آن تأثیری خاص در امور سیاسی خواهد داشت.

هدف مبادله‌ها این است که شبکه‌ای از افراد با نفوذ در خارج از کشور ایجاد کند. افراد مبادله شده به عنوان پیوندی بین دو ملت در نظر گرفته می‌شوند و بسته به زمانی که در کشور میزبان سپری می‌کنند، می‌توانند آثار مفیدی از خود بر جای بگذارند.

افراد مورد مبادله اغلب از میان جوانان هستند تا به کشور میزبان این فرصت داده شود که در سنین جوانی تأثیرپذیری مدنظر را ایجاد کند و از این طریق نزدیکی فرهنگی بیشتری حاصل شود.

تلویزیون، موسیقی و فیلم

سرگرمی‌های عامیانه یک ملت، هویت آنها را نشان می‌دهد. تلویزیون، موسیقی و فیلم به عنوان عوامل آشکارکننده فرهنگی می‌توانند پیام‌های مهمی را در مورد خصوصیات فردی، کالاهای مورد علاقه و سایر ارزش‌های یک ملت منتقل کنند.

بِرَندسازی مکان به معنای تبلیغ شهرهای یک کشور با استفاده از تصاویر و نمادهای جذاب است.

هدف آن القای پاسخ‌های عاطفی از سوی مخاطبان است تا در نتیجه رابطه معناداری بین فرد و آن مکان‌ها شکل بگیرد؛ لذا القای تصویری باشکوه از کشور در ذهن همگان، بخش مهمی از «سیاستهای استراتژیک دولت‌ها» شده‌است.

برندسازی مکان «مجموعه افکار، احساسات، تداعی‌ها و انتظاراتی است که وقتی مخاطب یا طرفدار در معرض نام، لوگو، محصولات، خدمات، رویدادها یا هر طرح یا نماد مربوطی قرار می‌گیرد، به ذهن او می‌رسد».

برندسازی مکان موجب می‌شود تا یک کشور در ذهن مردم برای سرمایه‌گذاری، گردشگری، برتری سیاسی و غیره قابل قبول باشد.

به‌طور خلاصه، یک کشور می‌تواند از فرهنگ خود برای ایجاد بِرَندی برای خود استفاده کند که نمایانگر ارزش‌های مثبت و تصویری موجه باشد.

دیپلماسی موزه

دیپلماسی موزه زیرمجموعه‌ای از دیپلماسی فرهنگی است که به موزه‌ها و آثار فرهنگی به نمایش گذاشته شده در آنها مربوط می‌شود.

در این نوع از دیپلماسی به ساخت موزه‌ها، حمایت از موزه‌ها، هدیه دادن آثار هنری و آثار باستانی و تأسیس نمایشگاه‌های سیار پرداخته می‌شود.

پیچیدگی‌ها

هر دولتی که سعی در اجرای برنامه‌های دیپلماسی فرهنگی دارد، با چالش‌های منحصر به فردی روبرو می‌شود. طرز فکر و اندیشه‌ها و احساسات اکثر اقوام خارجی تحت کنترل دولت‌ها درنمی‌آید.

دولت‌ها اغلب در تولید کتاب، موسیقی، فیلم، برنامه‌های تلویزیونی، محصولات مصرفی و غیره که به دست مخاطب می‌رسد، نقشی ندارند.

بیشترین کاری که دولت‌ها می‌توانند انجام دهند این است که در این میان فرصتهایی را بیابند تا بتوانند پیام مدنظرشان را به مخاطبان انبوه خارج از کشور برسانند.

برای ایجاد وابستگی فرهنگی در عصر جهانی شدن، یک دولت باید بر جریان‌های اطلاعاتی و فناوری‌های ارتباطی و از جمله مبادلات تجاری، کنترل داشته باشد.

همچنین در بازارهای آزاد جهانی که در آنها کنترلی بر جریان‌های عمده اطلاعاتی وجود ندارد، فعالیت دولت‌ها از طریق دیپلماسی فرهنگی بسیار دشوار است.

کاری که دولت‌ها می‌توانند انجام دهند این است که با استفاده از توافقات تجاری یا دسترسی به شبکه‌های مخابراتی خارجی، به فعالیتهای مفید و تأثیرگذار فرهنگی مدنظرشان تداوم ببخشند.

همچنین ممکن است برخی از مقامات یک کشور خارجی در مقابل وارد شدن یک مقوله فرهنگی مقاومت کرده و با آن مخالفت داشته باشند، در حالی که مردم آن کشور به جذب آن بسیار مشتاق هستند.

این امر می‌تواند به دست آوردن حمایت رسمی سیاستمداران یک کشور را دشوار کند.

تبادلات فرهنگی می‌تواند برای مردم یک کشور هم جذاب و هم منفور جلوه کند. ممکن است برخی از عناصر یک فرهنگ برای مخاطب خارجی توهین آمیز به نظر برسد.

برخی از تبادلات فرهنگی نیز می‌توانند اهداف مدنظر دولت را تضعیف کنند. 

سنجش میزان موفقیت دیپلماسی فرهنگی نیز دشوار است.

مهاباد/بالویز/۱۴۰۲/۰۵/۲۵-۰۰:۵۵:۲۰/خبر ۳۸۳۰/کدخبر۱۸۳۰۵/ چ ۱۹۴/